کمترین حقى که از خداى سبحان بر گردن شماست این که از نعمتهاى او در راه نافرمانى‏اش یارى نباید خواست . [نهج البلاغه]
گمشدگان
 
تبار

هرچند که مبهوت سلامت بودم

آواره ی خلق و خوی شوخت بودم

در رهگذر عمر چو مرغی به شتاب

دنبال پریدن به هوایت بودم

همچون قفسی باز به کنجی در باغ

هر لحظه به دنبال شکارت بودم

خدایا این حرفهای ناتمام کی تمام می شود....


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط حسین قائمی 91/11/3:: 9:26 صبح     |     (3) نظر